مختلف آشکار و پنهان دارد که جنبه آشکار آن در قالب رقابت سیاسی در الگوهای مشخص، و نهادهای مشخص و بخش پنهان آن در قالب‌های بی‌سازمان و ابتکاری به شکل زد و بندهای پشت پرده و مقطعی یا مستمر جریان دارد.

 

جدول: ویژگی‌های رقابت سیاسی در دو عصر ماقبل مدرن و مدرن

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

دوره

 

ویژگی

ماقبل مدرن مدرن

رقابت سیاسی

 

خشن مسالمت آمیز

گریز از مرکز متمایل به مرکز

برون سیستمی

 

درون سیستمی جمعی و توده‌ای قانون‌مند و نهادی هویتی اقتصادی و اجتماعی هدف: کسب صرف منابع هدف: تحقق شایسته سالاری

منبع: رقابت‌های سیاسی و ثبات سیاسی، ص ۵۰

 

نمودار: تأثیر انقلاب صنعتی بر رقابت سیاسی

 

شکاف‌های هویتی

 

انقلاب صنعتی

 

شکافهای اقتصادی و اجتماعی

 

مطالبات هویتی

 

سیاست‌های دولت

 

مطالبات اقتصادی و اجتماعی

 

رقابت سیاسی خشن

 

رقابت سیاسی مسالمت آمیز

 

منبع: رقابت‌های سیاسی و ثبات سیاسی

 

مشارکت، رقابت و توسعه سیاسی

 

در گفتگو از توسعه سیاسی طبعاً باید میان فرجام یا هدف و لوازم و شرایط نیل به آن تمیز داده شود. در این جا، فرجام یا هدف توسعه سیاسی را به معنای گسترش و رقابت ‌گروه‌های اجتماعی درزندگی سیاسی گرفته‌ایم.

 

چنین تعبیری البته تعبیر دلبخواهانه‌ای نیست، بلکه مبتنی بر تجربه تاریخی بسیاری از کشورهاست، برخی از کشورهای غربی در طی تحولات اجتماعی و سیاسی خود مستقیماً به چنین فرجامی رسیدند.

 

کشورهایی که مثل آلمان، ژاپن و اسپانیا از راه محافظه کار اصلاحات از بالا وارد جهان نو شدند، سرانجام پس از طی تجربه ‌دولت‌های‌ راستگرای رادیکال به سیاست و حکومت مشارکت آمیز و رقابت آمیز روی آوردند.

 

از سوی دیگر اتحاد شوروی که از راه تجربه به توتالیترلیسم پا به جهان نوگذاشت نیز نهایتاًً کم وبیش به همین سو گرایش یافته است، البته تصویر ما از غایات توسعه سیاسی ممکن است تصویری از راه توسعه سیاسی غربی بنظرآید، گر چه این تصویر به تجربه غرب شباهت بسیاری دارد لیکن می‌توان استدلال کرد که در غرب نیز بر سر راه تحقق مشارکت و رقابت سیاسی راستین، با توجه به ویژگی‌های اقتصادی و اجتماعی آن کشورها، موانعی وجود دارد و حتی ممکن است با پیچیده‌تر شدن آن، ویژگی‌های این موانع تشدید گردند.

 

مشارکت و رقابت ‌گروه‌های اجتماعی سیاسی به عنوان هدف توسعه سیاسی خود مستلزم تحقق لوازم بلافصلی است که در حقیقت اجزای تعریف توسعه سیاسی را تشکیل می‌دهند از جمله مهمترین لوازم به فصل توسعه سیاسی باید از ویژگی‌های زیر نام برد:

 

۱- سازمان‌یابی گروه ها و نیروهای اجتماعی.

 

۲- آزادی آن ها در مشارکت و رقابت سیاسی.

 

۳- وجود مکانیسم‌های حل منازعه نهادمند در درون ساختار سیاسی.

 

۴- خشونت زدایی از زندگی سیاسی.

 

۵- کیش زدایی از سیاست در جهت تقویت ثبات سیاسی.

 

۶- مشروعیت چارچوبهای نهادی و قانونی برای رقابت و سازش سیاسی و جز آن.

 

نظریه وبر درباره تحول دراخلاق اجتماعی و اقتصادی مذهب و پیدایش اخلاق پرتستانی به عنوان زمینه پیدایش فردگرایی، علاقه فردی به مشارکت در زندگی اجتماعی و سیاسی و نیز رقابت در حوزه زندگی اقتصادی و اجتماعی است و دیگر اینکه در چند دهه اخیر علمای سیاسی در پی عرضه نظریه‌ای تجربی درباره چگونگی پیدایش فرایند توسعه سیاسی برآمده‌اند.

 

نگرش عمومی اینگونه مطالعات مبتنی بر توجه به عوامل«محیط» و تأثیر آن بر توسعه سیاسی بوده است و این خود البته روش‌ عامی در مطالعات سیاسی از جمله جامعه‌شناسی سیاسی و سیاست تطبیقی است که درآن، حوزه سیاسی در درون شبکه‌ای از روابط اجتماعی تصور می‌شود.

 

در چنین دیدگاهی طبعاً محیط اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی بر توسعه سیاسی مؤثر تلقی می‌گردد و تغییر مناسب در آن ها بر طبق فرض موجب توسعه می‌شود و به عبارت دیگر توسعه سیاسی در متن عوامل تاریخی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی صورت می‌گیرد و طبعاً نمی‌تواند در خلاء تحقق یابد.

 

البته تحولات اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی در محیط یا پیرامون ممکن است در دراز مدت تسهیلات لازم برای توسعه سیاسی به معنای مورد نظر فراهم آورد، با این حال ممکن است ساخت سیاسی، ساختی مقام باشد و یا حتی اینگونه تحولات زمینه روابط قدرت سیاسی را فراهم آورد.

 

ممکن است همه شرایط لازم برای مشارکت و رقابت سیاسی ( اعم از گروه‌ها، سازمان‌ها و غیره) آماده باشد ولیکن ویژگی‌های ساخت قدرت دست کم در کوتاه مدت مانع تحقق آن ها در عمل گردد.

 

‌بنابرین‏ لازم است شرایط سیاسی نزدیک و تعیین کننده مربوط به ساخت قدرت را که موجب تسهیل یا ممانعت از توسعه سیاسی می‌گردند روشن گردد و این شرایط عبارتند از:

 

۱) تمرکز منابع قدرت

 

نخستین فرض اساسی این است که افزایش کنترل حکومت بر منابع قدرت (اعم از منابع اجبار آمیز و غیرازآن) احتمال مشارکت و رقابت سیاسی را کاهش می‌دهد و از اینرو مانع توسعه سیاسی می‌شود. معمولاً در شرایط بحران‌های ساختاری، کنترل حکومت بر انواع منابع افزایش می‌یابد، این بحران‌ها را می‌توان در افول نظام سیاسی، انقلاب سیاسی، ضعف ملی و اقتصادی در قبال نظام بین‌المللی، عدم پیدایش نظام سیاسی همبسته و منضبط جدید و نزاع بر سرقدرت سیاسی یافت. همچنین کنترل متمرکز بر منابع مختلف در فرایند اولیه تکوین ‌دولت‌های‌ ملی مدرن( دوران حکومت‌های مطلقه) به دلایل ساختاری ضرورت می‌یابد، به هر حال پیدایش کنترل متمرکز بر منابع پیش از گسترش مشارکت و رقابت سیاسی، مانعی بر سر راه توسعه سیاسی به معنای مورد نظر ایجاد می‌کند.

 

‌در مورد کشورهای در حال توسعه به طور کامل علی‌رغم مقید شدن قدرت به قانون در ظاهر، ساخت دولتی اقتدار طلب پدید آمد و به دلایل و یا بهانه‌های مختلف اعم از ایجاد وحدت ملی و هویت ملی واحد تسریع توسعه اقتصادی و غیره، منابع اجباراً گسترش یافته و به صورتی انحصاری در دست حکومت متمرکز گردید، در این کشورها روی هم رفته نهادهای اجبار آمیز در غیاب نهادهای جامعه مدنی و یا ضعف و سرکوب آن ها نیرومند و متمرکز گردیده‌اند.

 

به طریق اولی کنترل حکومت بر منابع قدرت غیراجبار آمیز ( اعم از منابع مالی، وسایل ارتباطی و دستگاه های آموزشی) بر میزان اقتدار و تمرکز قدرت در حکومت می‌افزاید و از امکان رقابت و مشارکت سیاسی می‌کاهد.

 

چارچوب مناسب برای توسعه سیاسی و جذب علایق مختلف اجتماعی وقتی حاصل می‌شود که نظام سیاسی از طریق انباشت و تمرکز منابع قدرت نهادهای«انعطاف پذیر»، «پیچیده»، «خودمختار» و«همبسته» به وجود آورد.

 

به عبارت دیگر هانتینگتون وسیله نهادسازی و توسعه سیاسی را افزایش تمرکز قدرت در حکومت می‌داند و همچنین به نظر او نیاز اولیه جوامع در حال توسعه انباشت و تمرکز قدرت است نه پراکندگی آن.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...